شعر ((جاده جادو ))از حسین سلیمان پناه

حسین سلیمان پناه

 

جاده جادو

 

 جاده جادو میکشید

پیچ در پیچ به درونم

ومن مبدل به معبدی اساطیری

که سنگی سنگین از طلا

در جمجعه ام تلوتلوء میخورد

وازاستخوان مقدسی در تنگاهم

با سی و سه درجه

بالا میرفت

شکوه گل سرخی

در پیکره صلیب

آه سنگ صیقلی شده

از آه برادرم

باز گو علائمی از اسرار جاریت

تا در جوارجادوی ابرویت

در قلمرو سادگیهایت

وزن کنم روحم را

درجشنواره ی باشکوه بازگشت درد

مراببر ای پلکان منتهی به احساس

به مرز جنون به آستانه ی اشراق

تا آبتنی کنم

دربرکه ی باکره ی خون مسیح

آنگاه

به سلامتی معمارکبیر

سرکشم

درجام مقدس

جرعه ای از آتش پاکیزه

تا عشق سرکشم

به شوق آن سپیده دم ازلی

آرام گیرد درکنج دلم

هرچند جاده جادو ...

 

 

 

حسین سلیمان پناه

 


نظرات شما عزیزان:

وحیدمحمدی
ساعت11:37---21 خرداد 1391
سلام یک شعر از خودم براتون میگذارم سروده ی خودام است اولین شعرم است- اگه ارزش داشت وخوب بود در سایت بگذارید و اگه نداشت که هیچ- /دیوانه منم/ دیوانه منم شدام اسیر عشق تو دیوانه منم به عشق توعشق گفتم دیوانه منم سرخودی عاشقت شدام بی چون وچرا و بی دلیل وبی نهایت عاشقم چه میشه تاکه بشه دیوانه ام حتی لحظه ای تابدانی سرنوشتم بی تو بر من چه ها مینویسد درد دیوانه را دیوانگان میدانند درد دردمند را جز دردمندان که داند ای دل تنهای من باب غم ها را ببند دورگردان گر دو روزی بر مراده تو نرفت دائماء یکسان نباشد حال دوران غم مخور.
پاسخ:سلام وحید مدتی سرم شلوغ بود شرمنده باشه شعر شمارو میخونم و بهت میگم که چه کار باید بکنی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: |حسین سلیمان پناه|شعرمعاصر|شعرنو|جاده جادو| ,

تاريخ : یک شنبه 7 خرداد 1391 | 21:7 | نویسنده : اسدصفائی ) |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.